واگویه های تنهایی



هیچکس توقع نداشت 
همه تو یه انتظار خیلی عجیب فرورفته بودن انگار قراره چند سال دیگه به چیزی که براش انتظار میکشن برسن
اما همیشه اوضاع همونطوری که ادما میخوان پیش نمیره .
نوه های خاله جونم خیلی عجله داشتن و همرو شگفت زده کردن یه دوقلوی ناز ،یه دختر و یه پسر خیلی تو دل میرن چه حس قشنگیه نگا کردن به دستای کوچولو و ظریفشون .
اوه خدای من چقد ریزن

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

طراحی عکس و لوگو و دیجیتال مارکتینگ کنسول بازی فروشگاه و مجله علمی دانشجویان کتاب زمینه ی روانشناسی هیلگارد تالیف ریتا اتکینسون ترجمه محمد تقی براهنی Scott لایسنس و یوزرنیم و پسورد رایگان NOD 32 خدمات باربری حمل و نقل اثاثیه منزل مبلمان اداری و تجاری شهروشهرستان سبز پندار ستاره سهیل خریدگاه!